به نام خدا
سلام
اگر امید مثل یک شعاع نورانی باشه، می شه ابری بیاد مسیرش رو سد کنه.
خب البته نور به مسیر خودش ادامه می ده. اما نه مسیر قبلی.
اون نور سپید امید، وقتی به ابری برخورد می کنه، می رسه به قطره های ریز آبی که هر کدوم از اون ها هر کدوم از این پرتوها رو به مسیری متفاوت می بره.
خیلی هاشون نا امید می شن و بر می گردن به فضای لایتنهایی، فضایی که از اونجا اومده بودن.
خیلی هاشون هم به مسیرهایی راه پیدا می کنند که به زمین ختم می شه.
من زمینی اگه به آسمون نگاه کنم، اون نور واحد امید رو دیگه نمی بینم. در عوض ابری زیبا و سپید رنگ می بینم که در تابستان، سایه ای خنک روی سرم میندازه، اگه زمستون باشه و بادهای زمستونی وزیدن کنه و تو تو خونه نشسته باشی، حتی اگه پنجره خونه با پرده ای پوشیده باشه، تناوب روشن و تاریک شدن آسمون رو می بینی.
نمی دونم چرا وقتی بچه بودم، وقتی فصل هایی این مدلی میومد و هی تکه های ابر از جلوی خورشید رد می شدند و خونه متناوب تاریک و روشن می شد، حس خوبی نداشتم.
اما این روزها باز هم البته نمی دونم چرا وقتی داره این اتفاق میفته، حس خوبی دارم.
شاید چون نور خورشید رو مثل نور امید می بینم که در هر صورت به زمین می رسه. وقتی ابر جلوی اون رو می گیره ابر روشنی برام به ارمغان میاره. ابری زیبا که روشنیش همون نور امید هست به یک شکلی دیگه. اما وقتی ابر کنار میره با قدرت تمام بهم می خواد بگه که امید، هنوز با همون قدرت گذشته وجود داره.
همون قدرت روزهایی که خیال می کردی به زیبایی برایت خواهند آمد. فقط عیبش اینه که الان، تو سایه ابر زیبا و روشن هستم و
آینده برام مبهم شده.
نور امید رو خوب نمی تونم تشخیص بدم. می دونم هست، اما شکلش مبهمه. زمان پدیدار شدنش هم مبهمه
فرکانس پیدا و پنهان شدنش از معادله ای پیروی می کنه که هیچ نظریهای نمی تونه پیش بینیش کنه.
باز هم خدا رو شکر که هست. خدا رو شکر که ابرها کاملاً جلوی او را نگرفتند که هیچ، بهترین تاثیر ها رو هم ازش به ارث بردند.
تاثیری که اگر تیز بین باشی و به آسمان نگاه کنی شاید بسیار کمرنگ اصل نور امید رو تشخیص بدی.
فقط باید دید ناظرت رو عوض کنی. از پستی نباید نگاه کنی.
باید از بالا نگاه کنی . از بالاترین نقطه ای که دیدن ممکن باشه . اگر امیدت به صفر رسیده، باید زاویه نگاهت را 180 درجه عوض کنی و از بالا ببینی و اگر بین بیم و امید حسابت پنجاه پنجاه موندی کافیست 90 درجه زاویه دیدت را تغییر دهی و از بالاتر نگاه کنی.
فقط یک شرط داره. اونم اینکه مواظب چشمانت باشی. باید پنجره ی رو به آسمانت شفاف ترین رنگ ها را به تو بنماید. باید پنجره رو به آسمانت نورهای مزاحم رو حذف کنه و هر چی عبور میده، هیچ خستگی روبه چشمانت به ارمغان نیاره.
اگر این شرط رو داشتی و زاویه نگاهت رو تغییر دادی، وقتی به ابرهای آسمان پیش رویت نگاه کنی، نور امید کمرنگی می بینی که منتظرند ابرها کنار برن و با تمام وجود جلوه کنند.
----
1
نبودی نبودم، تو هستی که هستم *** به تو تکیه میدم، تو رو می پرستم
به تو تکیه میدم که عاشقترینی*** که دلواپس لحظه های زمینی
من از تو نگفتم، شنیده گرفتی*** به یادت نبودم، ندیده گرفتی
----
می خوام مثل آینه پیش روت بشینم*** تو رو با تموم وجودم ببینم
بذار روز من با نگات زیر و رو شه***بذار پیرهن آسمون رو بپوشه
همه دلخوشی هام گذشت و تو موندی*** تو بیراهه هامو به مقصد رسوندی
امیدم به جز تو شده نا امیدی***همیشه تو آخر به دادم رسیدی
----
---
خدایا امیدم به جز تو شده نا امیدی ها!